• facebook
  • rss

اگر قسمتی از یک تجربه را در اختیار دارید

اگر قسمتی از یک تجربه را در اختیار دارید، از طریق کنار هم گذاشتن می توانید تمام آن تجربه را به دست آورید. در این جا تامی احساسات را در اختیار داشت. این احساسات یک بار برای تثبیت حالت آگاهانه او، مورد استفاده تکیه گاه ذهنی قرار گرفتند. وقتی او چشمهایش را بست و به گذشته فردی خودش رفت، همه چیزهایی که به طور مشترک دارای آن احساسات بودند را در نظر آورد و این کار باعث شد تا هر تصویر انتخابی از جانب او، در زمره تجارب فوبیایی قرار بگیرد.

اگر قسمتی از یک تجربه را در اختیار دارید

اگر قسمتی از یک تجربه را در اختیار دارید

من از همان قاعده برای کمک به او استفاده کردم برای آن که تصویر بصری کاملا واضحی از خودش در سنین پایین تر داشته باشد. در ابتدا او فقط تصویری از خودش داشت، بدون هیچ مضمونی. من از او پرسیدم کفشی که در تصویر پوشیده چه رنگی است. فرض را بر این گذاشتم که او قادر است پاها و کفشهایت را ببیند و رنگها را تشخیص دهد. این پیش فرض در مورد او صدق کرد و او گفت “مشکی”. از آن جایی که او توانست کفشهایت را ببینید، پس واضح و منطقی است که بتواند سطحی که بر روی آن ایستاده است را ببیند. از او خواستم این کار را بکند. وقتی آن سطح در نظر او شکل گرفت، دیوارها و درختان و هر چیزی که در مابقی تصویر وجود داشت نیز شکل گرفتند. این یک تکنیک کنار هم گذاشتن بسیار ساده است که به من ایجاد امکان را می دهد تا از طریق ایجاد قسمتهای مختلف تصویر، به او در بازیابی تصویر کمک کنم.

مرد: چه تفاوتی میان این تکنیک و روش احساس زدایی وجود دارد؟

چیزی در حدود شش ماه اختلاف زمان. تفاوت اصلی در همین جاست و در عین حال تفاوت بسیار پر هزینه ای است. نظر من این است که این عمل به طور مستقیم شرایط مطلوب را ایجاد می کند، همان طور که ما یک سری احساسات جدید، از قبیل اعتماد به نفس و قدرت را با محرک سمعی و بصری پیوند زدیم.





Leave a reply