معجزه مشاور خانواده ویرجینیا ساتیر

یکی از کارهای ویرجینیا ساتیر در این جور مواقع این است که از شکایت بصری زن، یک قرینه لمسی ایجاد می کند، و یا بالعکس. به این صورت که به شوهر نگاه می کند و می گوید:

“تو نمی فهمی او چه می گوید؟ می فهمی؟ تو واقعا هیچ درکی از احساس او نداری. آیا تا به حال این احساس به تو دست داده است که همسرت قبل از تو به اتاق خواب برود، در آنجا روی تختخواب بنشیند، تلویزیون تماشا کند و چیپس بخورد، و بعد تو وارد اتاق شوی و روی تختخواب دراز بکشی و در آن جا احساس کنی که به سراسر بدنت، خرده های چیپس چسپیده است؟ آیا می دانستی که این عین همان احساسی است که وقتی او وارد می شود و نگاهش به وسایل تو که در تمام اتاق پخش و پلا هستند می افتد به او دست می دهد؟”

پس در اینجا تقصیری وجود ندارد، به گناهی در کار نیست. ویرجینیا نمی گوید “تو آدم بدی هستی” یا “تو احمقی” و یا… بلکه می گوید “این هم یک قرینه، برای آن که از طریق نظام خودت متوجه قضیه بشوی”

از طرفی مرد می گوید “خوب، وقتی ما در یک جمع هستیم و من می خواهم علاقه ام را به او ابزار کنم، او دائما رویش را بر می گرداند و مرا هل می دهد” و زن می گوید “او همیشه مرا جلوی جمع تابلو می کند. دائما با من ور می رود.” البته این روش مرد در ابراز علاقه است، ولی زن نیز لازم می داند که دور و برش را در نظر بگیرد. مرد گله می کند که او خودش را از من کنار می کشد و چهره اش را بی تفاوت نشان می دهد. مرد دوباره به سمت زن می رود و باز هم اتفاقی نمی افتد. از این رو ویرجینیا برای زن نیز یک قرینه درست می کند و به او می گوید:

“آیا تاکنون برایت پیش آمده که نیاز به کمک داشته باشی، و ببینی که واقعا به مصاحبت و همفکری نیاز داری؟ مثل آن که وسط یک بیابان ایستاده باشی و به همه طرف نگاه کنیف ولی هیچکس آن جا نباشد. هیچ کس را نمی بینی و کاملا تنها هستی. آیا می دانستی که وقتی او به طرف تو می آید و تو رویت را بر می گردانی، عین همین احساس به او دست می دهد؟”

بحث بر سر این نیست که مثالهای فوق در عمل اتفاق می افتند یا خیر. قضیه این است که شما می توانید با استفاده از یک سری قواعد، مردم را از طریق نظامهای بیانی طبقه بندی کنید، و سپس آنها را با هم مقایسه کنید و قرینه های میان آنان را بیابید. این کار، قضیه ای را بنا می نهد کخ حتی شرکتهای بزرگ بیمه نیز در این کشور آن را پذیرفته اند و آن عبارت است از سیاست های بی تقصیر دانستن، مشاوران خانواده و فامیلی نیز در نهایت باید به این موضوع توجه نشان دهند و روشی برای این کار در اختیار داشته باشند.

فرضا من دست نگه می دارم و به آن زن فرصت می دهم که حرفهای مرا بفهمد، بعد خودم را به مرد نزدیک می سازم و رابطه خوبی با او برقرار می کنم، نتیجه ای که به صورت ناخودآگاه حاصل می شود از این قرار است: من می توانم واکنشهای مورد علاقه مرد را از زن بگیرم، و می توانم واکنشهای مورد علاقه زن را نیز از مرد دریافت کنم. در این میان هرگز موضوعی عنوان نمی شود. این وقایع تماما به صورت ناخودآگاه صورت می گیرند. بدین ترتیب آنها رفتارهای مرا می پذیرند و الگوی خود قرار می دهند تا از این طریق روابطشان را موثرتر سازند. این نیز روش دیگری برای ایجاد برخورد و برقراری صمیمیت و همچنین ایجاد واسطه میان نظامهای بیانی افراد می باشد، و این در صورتی تحقق می یابد که به افراد یاد داده شود که چگونه ارتباط موثرتری برقرار سازند.

 

منبع : گریندر